جدول جو
جدول جو

معنی عبادت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

عبادت کردن
(دَ / دِ گَدی دَ)
پرستش کردن: یکی از معبدان شام سالها در بیشه عبادت کردی. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
عبادت کردن
پرستش کردن
تصویری از عبادت کردن
تصویر عبادت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عادت کردن
تصویر عادت کردن
انجام دادن کاری به صورت مرتب، خو گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنایت کردن
تصویر عنایت کردن
توجه کردن، یاری کردن، لطف کردن، کنایه از بخشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ دَ)
تعبیر کردن، کنایه از سخن گفتن به کنایت است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
دیدار کردن. به دیدار کسی رفتن. بیمارپرسی. به پرسش بیمار رفتن.
- عیادت بیمار کردن، رفتن برای احوالپرسی و ملاقات بیمار. (ناظم الاطباء) :
عیادت دل بیمار من کند قدمش
که از زمین فلک افتخار میسازد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(گَ شُ دَ)
خوی گرفتن. معتاد شدن:
چشم عادت کرده با دیدار دوست
حیف باشد بعد از او بر دیگری.
سعدی
لغت نامه دهخدا
ویچاردن، گواژیدن (به کنایت سخن گفتن) تعبیر کردن، سخن گفتن به کنایت
فرهنگ لغت هوشیار
آمختن مرو سیدن خوییدن خو کردن به چیزی خوگر شدن معتاد شدن، معمول گشتن متداول شدن، انس گرفتن به الفت گرفتن به
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خباثت کردن
تصویر خباثت کردن
پلید بودن، ناپاک بودن، بدذات بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمارت کردن
تصویر عمارت کردن
بنا کردن، ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنایت کردن
تصویر عنایت کردن
امداد نمودن، توجه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشی جستن، شتابی کردن، یازیدن دست یازیدن دست به کار شدن پیشی جستن، تعجیل کردن، اقدام کردن بکاری: مسعود... بتعجیل تمام مسرعان به امیر خراسان دوانید که... بجنگ سلجوقیان مبادرت نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبارت کردن
تصویر عبارت کردن
((~. کَ دَ))
تعبیر کردن، به کنایه سخن گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنایت کردن
تصویر عنایت کردن
توجه کردن، محبت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عادت کردن
تصویر عادت کردن
خو گرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حسادت کردن
تصویر حسادت کردن
Envy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
Trade
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
commercer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حسادت کردن
تصویر حسادت کردن
завидовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
handeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حسادت کردن
تصویر حسادت کردن
beneiden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
торгувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حسادت کردن
تصویر حسادت کردن
заздрити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
handlować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حسادت کردن
تصویر حسادت کردن
zazdrościć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
торговать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حسادت کردن
تصویر حسادت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
negociar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حسادت کردن
تصویر حسادت کردن
invejar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
commerciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حسادت کردن
تصویر حسادت کردن
invidiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
comerciar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حسادت کردن
تصویر حسادت کردن
envidiar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
دیکشنری فارسی به چینی